به نظر محبوبیت این جمله رو به افزایش است . خوب از نظر من این جمله برای توصیف یک نگاه به شدت ناقص است چرا که وقتی صحبت از ساختن هست بلا فاصله موضوع قابلیت ها ،کیفیت و بازدهی مخلوق - محصول- پیش می اید.
روشن تر بگویم :
اگر فکر می کنید خدا محصول آدم هست پس این نکته را هم در نظر بگیرید که :
همانگونه که در حوزه های فنی انسان توانسته است محصولاتی بسازد که قدرت خلق دارند ، محصولاتی با قابلیت ها ی وسیع تعاملی، پس این امکان هم همواره هست که انسان بتواند باور و نگاهی را خلق کند که خودش خالق و آفرینش گرهم باشد.
یک نگاه تعاملی عمیق از خود به خود ... یک محصول ِ آفرینش گر!
یک محصول بیشتر شخصی تا جمعی .... با آپشن های شخصی و درونی بسیار زیاد که از آدم تا آدم فرق می کند!
به عبارت دیگر :
این جمله ی "انسان خدا را ساخت" ابدا قابلیت انکار خداوند به عنوان یک "منبع عظیم خلاقه" را در درون آدمی ندارد.
خلاصه بگویم،
اگر فکر می کنید انسان خدا را خلق کرد، شما را به خدا، خدایی عظیم و مهربان و باز و پویا و اینتراکتیو خلق کنید.
خدا های کوچک آدم را کوچک نگه می دارند چنانکه آدم بی خدا انسانی دلمرده و تنها و تاریک در این دنیا باقی می ماند،
انسانی با تهدید دائمی پوچی و تنهایی ، با نگاهی خالی از ذوق و شادی به هستی.
خدایی خلق کنید چون خدای "مسیح "
مهربان و بخشنده و پر برکت ... برکت دهنده به سبد ِماهی
و نه خدای واتیکان،
پر زرق و برق و تشریفات و بی خاصیت
خدایی چون خدای "ابوالحسن"
بزرگ و بی شرط و شروط و پر برکت ... بخشنده و پذیرنده
و نه خدای مفتی ها و امام جمعه ها
قسی القلب و تکفیر کننده و جانی
خدایی چون خدای "موسی"
صریح و دلیر و گشاینده .... گشاینده ی دریا و آسمان
و نه خدای مال پرست و جان عزیز و جنگ افروز روچیلدها و راکفلرها
خدایی چون خدای "مولوی "
باز و بخشنده و بی مرز و حد ... بی شرط و شروط ... بی قید ... بی قید
و آیا آن رحمانیتی که در قید شرط باشد اصلن می تواند معنای رحمانیت داشته باشد؟!!!
و درست همین الان باز معنایی مثل آفتاب در ذهنم می درخشد که :
به راستی دیوار به دیوار هر معنا متناقض آن معنا نیز خانه کرده است چنانکه
ایمان و آزاده گی و دلیری دیوار به دیوار تنگنای اعتقاد و ترس و زبونی ست
و بخشندگی و پذیرندگی دیوار به دیوار کینه جویی و انتقام
و درشت گو ترین و پرخاشگوترین و کینه جوترین امام جمعه ها دیوار به دیوار مهربانی و آزاده گی بی حد ابوالحسن و عطار و مولوی !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر