جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۲ مهر ۱۱, پنجشنبه

مصداقی از اتوپیا

امروزسر کلاس  بحث سر اتوپیا بود. در انتهای کلاس استاد این سئوال را مطرح کرد که آیا کسی مصداقی از اتوپیا سراغ دارد . جوابی براش نبود . من جرات کردم و حس و نگاهم رو نسبت به قبرستان به عنوان مصداقی عینی از اتوپیا مطرح کردم. جایی که همه فارغ از رنگ، نژاد ، قوم ، مذهب ، ثروت ، استعداد و قابلیتهایشان کنار هم آرام گرفتن .... مثال با تشویق و تحسین استاد همراه شد و پیشنهادی برای ارائه مطلبی منسجم تر از تجربه های قبرستان گردیم برای جلسه بعد. یاد این متن افتادم که چندی پیش در فضای اثیری قبرستان نوشته بودم :

در قلمرو بی مرز قبرستان ... آنجا که همه ی رشته های دی ان ای را و همه ی اسم ها را ... و همه ی رسم ها را و همه ی رنگ ها را به آرامی و به حتم در خود می پذیرد !
بی هیچ هیاهویی و انتخابی !
قبرستان Pont du Cens  - نانت

همراه با باد و بازتاب واژه های زیبای هرمان هسه :
"این خانه ای ست که از آن خدانگهدار می گویم. زمانی دراز خانه ای اینسان نخواهم دید...چه خوش است گذشتن از چنیین مرزی. مرد آواره از راه های زیادی بدل به انسان بدوی می شود، بدانسان که کولی بدوی تر از کشتگر ست . اما اکنون شوق رسیدن به جانب دیگر هر چیز بر جانم نشسته است..اگر مردمان بی شمار دیگری بودند که از مرزهای میان کشورها به اندازه من نفرت داشتند نه جنگی بود و نه سدی. هیچ چیز در روی زمین نفرت انگیزتر و خوارتر از مرزها نیست."


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر