دیشب به دوستی که عازم ایران است خرید سری قصه های خوب برای بچه های خوب را توصیه کردم تا اینجا لا به لای درس خواندن هایش با قصه هایی از این سری جذاب جانی تازه کند .
برای نشان دادن عکس جلد کتاب ها، روی اینترنت سرچی کردم و با کمال تعجب دیدم سری کامل این مجموعه روی اینترنت دانلود شده است!
این از دید من مصداقی است از غارت و چپاول سرمایه های یک مملکت ... مصداقی است از:
یک شب آتش در نیستان فتاد!
مهدی آذریزدی ، مردی است که ادبیات کلاسیک ایرانی را، با ساده ترین ، زیبا ترین و جذاب ترین فرم بیانی، نه تنها به کودک ایرانی بلکه به بزرگسال ایرانی هدیه کرد اما در تنگدستی زندگی کرد و جان سپرد.قصه های خوب برای بچه های خوب یکی از بهترین کارهای انجام شده در ایران برای کودکان است اما نویسنده همین آثار در تنگدستی جان سپرد و میراثش روی اینترنت به چپاول گذاشته شده است.
از سویی وبلاگ ها و سایت های نقد و گفتگو فیلتر شده اند و از سوی دیگر متونی که دارای حق تالیف هستند روی اینترنت مقابل چشم متولیان امنیت جامعه دانلود شده اند! این به مخاطره افکندن معاش نویسنده و هنرمند است. این تیشه به ریشه ی حیات فرهنگی، هنری و ادبی این سرزمین است.
این دردناک است و ،از دید من ، از جنس همان نوع تخریبی است که در تخت جمشید ، معبد آناهیتا ، محل تاریخی امضای فرمان مشروطه و خانه بنان اتفاق افتاده است و می افتد!
عقل و منطق ذهنی من به هیچ شکلی نمی تواند این وقایع را اتفاقی و پیامد سوئ مدیریت فرض کند . آنچه من می بینم اتفاقا مدیریتی هوشمند و هدفداراست که قصد جان ریشه های این سرزمین را کرده است.
قصد جان آثار و صاحبان آثار، هر دو!
هوشمندی ای که سی سال پیش با تغییر اسم های خاص این سرزمین به اسم های عام عربی شروع کرد و حالا کارش به ویران کردن در روز روشن رسیده است . اسم های خاصی چون رودکی ، فارابی ، فردوسی ، شهریار و .. اسم هایی هستند که هویت فرهنگی و تاریخی این سرزمین را در دل خود دارند. زنده نگه داشتن این اسم ها زنده نگه داشتن هویت ایرانی ست.
ملت ها با اسم های خاصشان زنده هستند.
این اسم های خاص هستند که هویت های فرهنگی سرزمین ها را زنده و پویا نگاه می دارند.هر گونه تلاش برای بی رنگ کردن یا از بین بردن اسم های خاص در واقع تلاشی برای از بین بردن آن هویت فرهنگی ست .
وقتی ناگهان و در خلال یک شب نام تالار رودکی تبدیل به تالار وحدت می شود،
وقتی اسم خیابان ها از نام های زیبای شاهنامه چون ایرج، تورج، گودرز، گردآفرید و.... تبدیل به اسم های عام عربی چون امامت ، امامیه ، المنتظر و ... می شود،
وقتی آشکارا ملت ایران تبدیل به گوسفندی قربانی برای ارتزاق امت اسلام می شود،
اینجاست که این فرضیه در ذهنم قوت می گیرد که:
آیا این تخریب ها نه از سوئ مدیریت بلکه از مدیریتی هوشمند برای انجام کاریست که هزار سال پیش فردوسی مانع از آن شد؟
تبدیل ایران به کشوری عربی!
اینجاست که پی در پی سئوال هایی ذهنم را می خراشد:
آیا به نظر شما عجیب نیست که مثلا در فرانسه ، موزه ها و کتابخانه ها پر شده است ازگزاره های اشتباهی در مورد عربی بودن آثار و اسم های دانشمندان ایرانی فقط به صرف اینکه این افراد مسلمان بوده اند یا آثارشان به زبان عربی است؟!!!
از فارابی و ابو علی سینا و خوارزمی که به عنوان فیلسوف های عرب معرفی شده اند تا اسطرلاب و مینیاتور که به عنوان نمونه هایی از صنعت و هنر عربی!
آیا این ساده انگاری در دنیای منطقی، دقیق و طبقه بندی شده غربی عجیب نیست که همه ی مسلمانان عرب فرض شده اند؟
آیا این ساده انگاری عجیب نیست که سرچشمه ی همه ی آثاری که به زبان عربی نوشته شده اند کشورهای عربی فرض شده اند؟
آیا این سئوال ها معادل این فرض احمقانه نیست که سرچشمه ی همه ی متون انگلیسی را انگلستان فرض کنیم و همه ی کاتولیک های جهان را فرانسوی ؟!!!!
اما عجیب تر از همه سکوت حکومت ، دولت ، مراجع علمی و دانشگاهی و همه ی نهادهای ایرانی در برابر این کژ فهمی ها و انبوه گزاره های نادرستی ست که امروز به عنوان اطلاعات تاریخی در موزه هایی چون لوور به بازدیدکنندگانی از سراسر جهان در حال ارائه شدن است!
مایلم این متن را با تکرار این پرسش تمام کنم :
آیا به نظر شما عجیب نیست که در برابر این همه اطلاعات مخدوش و اشتباه آن هم در یکی از معتبرترین موزه های جهان ، لوور، هیچ نهاد و گروهی در ایران واکنشی انجام نداده است ... نمی دهد ؟!!!
برای نشان دادن عکس جلد کتاب ها، روی اینترنت سرچی کردم و با کمال تعجب دیدم سری کامل این مجموعه روی اینترنت دانلود شده است!
این از دید من مصداقی است از غارت و چپاول سرمایه های یک مملکت ... مصداقی است از:
یک شب آتش در نیستان فتاد!
مهدی آذریزدی ، مردی است که ادبیات کلاسیک ایرانی را، با ساده ترین ، زیبا ترین و جذاب ترین فرم بیانی، نه تنها به کودک ایرانی بلکه به بزرگسال ایرانی هدیه کرد اما در تنگدستی زندگی کرد و جان سپرد.قصه های خوب برای بچه های خوب یکی از بهترین کارهای انجام شده در ایران برای کودکان است اما نویسنده همین آثار در تنگدستی جان سپرد و میراثش روی اینترنت به چپاول گذاشته شده است.
از سویی وبلاگ ها و سایت های نقد و گفتگو فیلتر شده اند و از سوی دیگر متونی که دارای حق تالیف هستند روی اینترنت مقابل چشم متولیان امنیت جامعه دانلود شده اند! این به مخاطره افکندن معاش نویسنده و هنرمند است. این تیشه به ریشه ی حیات فرهنگی، هنری و ادبی این سرزمین است.
این دردناک است و ،از دید من ، از جنس همان نوع تخریبی است که در تخت جمشید ، معبد آناهیتا ، محل تاریخی امضای فرمان مشروطه و خانه بنان اتفاق افتاده است و می افتد!
عقل و منطق ذهنی من به هیچ شکلی نمی تواند این وقایع را اتفاقی و پیامد سوئ مدیریت فرض کند . آنچه من می بینم اتفاقا مدیریتی هوشمند و هدفداراست که قصد جان ریشه های این سرزمین را کرده است.
قصد جان آثار و صاحبان آثار، هر دو!
هوشمندی ای که سی سال پیش با تغییر اسم های خاص این سرزمین به اسم های عام عربی شروع کرد و حالا کارش به ویران کردن در روز روشن رسیده است . اسم های خاصی چون رودکی ، فارابی ، فردوسی ، شهریار و .. اسم هایی هستند که هویت فرهنگی و تاریخی این سرزمین را در دل خود دارند. زنده نگه داشتن این اسم ها زنده نگه داشتن هویت ایرانی ست.
ملت ها با اسم های خاصشان زنده هستند.
این اسم های خاص هستند که هویت های فرهنگی سرزمین ها را زنده و پویا نگاه می دارند.هر گونه تلاش برای بی رنگ کردن یا از بین بردن اسم های خاص در واقع تلاشی برای از بین بردن آن هویت فرهنگی ست .
وقتی ناگهان و در خلال یک شب نام تالار رودکی تبدیل به تالار وحدت می شود،
وقتی اسم خیابان ها از نام های زیبای شاهنامه چون ایرج، تورج، گودرز، گردآفرید و.... تبدیل به اسم های عام عربی چون امامت ، امامیه ، المنتظر و ... می شود،
وقتی آشکارا ملت ایران تبدیل به گوسفندی قربانی برای ارتزاق امت اسلام می شود،
اینجاست که این فرضیه در ذهنم قوت می گیرد که:
آیا این تخریب ها نه از سوئ مدیریت بلکه از مدیریتی هوشمند برای انجام کاریست که هزار سال پیش فردوسی مانع از آن شد؟
تبدیل ایران به کشوری عربی!
اینجاست که پی در پی سئوال هایی ذهنم را می خراشد:
آیا به نظر شما عجیب نیست که مثلا در فرانسه ، موزه ها و کتابخانه ها پر شده است ازگزاره های اشتباهی در مورد عربی بودن آثار و اسم های دانشمندان ایرانی فقط به صرف اینکه این افراد مسلمان بوده اند یا آثارشان به زبان عربی است؟!!!
از فارابی و ابو علی سینا و خوارزمی که به عنوان فیلسوف های عرب معرفی شده اند تا اسطرلاب و مینیاتور که به عنوان نمونه هایی از صنعت و هنر عربی!
آیا این ساده انگاری در دنیای منطقی، دقیق و طبقه بندی شده غربی عجیب نیست که همه ی مسلمانان عرب فرض شده اند؟
آیا این ساده انگاری عجیب نیست که سرچشمه ی همه ی آثاری که به زبان عربی نوشته شده اند کشورهای عربی فرض شده اند؟
آیا این سئوال ها معادل این فرض احمقانه نیست که سرچشمه ی همه ی متون انگلیسی را انگلستان فرض کنیم و همه ی کاتولیک های جهان را فرانسوی ؟!!!!
اما عجیب تر از همه سکوت حکومت ، دولت ، مراجع علمی و دانشگاهی و همه ی نهادهای ایرانی در برابر این کژ فهمی ها و انبوه گزاره های نادرستی ست که امروز به عنوان اطلاعات تاریخی در موزه هایی چون لوور به بازدیدکنندگانی از سراسر جهان در حال ارائه شدن است!
مایلم این متن را با تکرار این پرسش تمام کنم :
آیا به نظر شما عجیب نیست که در برابر این همه اطلاعات مخدوش و اشتباه آن هم در یکی از معتبرترین موزه های جهان ، لوور، هیچ نهاد و گروهی در ایران واکنشی انجام نداده است ... نمی دهد ؟!!!
و من می پرسم صرف نظر از اینکه آنها ایرانی بودند ولی ما الان چه داریم که به دنیا عرضه کنیم؟
پاسخحذفپرسش قابل تاملی مطرح کرده اید. باید بسیار به آن پرداخت. با ذکر این نکته که :
پاسخحذفهیچ پرسشی نافی پرسشی دیگر نیست!
هر سئوال در جای خود قابل تامل و پرداخت است. تلاش برای پاسداری از داشته ها در تضاد با تلاش برای نقد خود و اصلاح کاستی ها نیست .
سپاس که خواندید و طرح پرسش کردید.